اقا ماکلاس هفتم بودیم تولده یکی
از بهترین دوستامم بود دیگه باید حسابی
جبران میکردم براش
ازشانسه بده ما تولدشو تومدرسه گرفت اون زنگی
هم ک جشنشو گرفت ما ریاضی داشتیم
خلاصه رقصیدیم و اهنگ خوندیم بعدش
نوبت کیک خوردن رسید قسمت
خوشمزه ی جشن 😋😋😋😋
یکم که کیکخوردیم دوستم که
مثلا صاحب مجلس بود شروع
کرد به پرت کردن کیک ماهم باهاش همکاری
میکردیم اقا من اومدم بشقاب کیکمو پرت کنم
طرفش مستقیم خورد تو مقنعه ی معلممون
معلمم گریش گرفته بود خلاصه ازجشن محروممون کرد از انظباته همه کم کرد اینجاش
خدایی خوش شانس بودم 🤔🤔🤔
بعدشم مقنعشو واسش شسیم ولی بدتراز
قبلش شد و با چادر یکی از بچه ها رفت خونه 😑😑😐
ازمن یه نصیحت هیچوقت جشن تولدتونو تومدرسه نگیرید 🤔🤔
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
نگردد پخته کس با فکر خامی
نپوید راه هستی را به گامی
ترا توش هنر میباید اندوخت
حدیث زندگی میباید آموخت
بباید هر دو پا محکم نهادن
از آن پس، فکر بر پای ایستادن
پریدن بی پر تدبیر، مستی است
جهان را گه بلندی، گاه پستی است
♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪
پروین اعتصامی
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
ارسال شده به خنگولستان توسط
اقدس _ معصومه یوسف پور سلیمی